♣روزگارتلخ♣

ارزوی مرگ

 

امااااان از لحظه ای که از دوستت خیانت ببینی نه 

 

دیگه میتونی دوستتو دوست داشته باشی نه میتونی از عشقت جدا شی

 

واااای خدایاااااا این طعم تلخو واسه هیچکی نچشووون

+ نوشته شده در یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, ساعت 16:53 توسط ستایش


با توام... خوده خودت اره توووو

 

عشقم داری میخونی اینو...؟؟؟

 

یاده قرار بود همه ب عشقمون حسودیشون

 

شه...؟؟؟؟یادته قرار بود تا اخرش باهم بشیم...؟؟؟

 

یادته گفتی اگه ی روز بری چیکار کنم؟منم گفتم

 

هیسسس!!!من قرار نیس جایی برم..؟؟؟

 

کی اومد تو زندگیت که من رفتم تو خاطراتت؟؟؟

 

کی تونست بیشتر ازمن تورو بخوادکه تو از من خسته شدی؟؟؟

 

خیلی سوال تو مغزمه ولی هرچب بیشترفکر میکنم بیشتر به

 

 پوچی میرسم...!!!!تو که عشقمی   تو که جونمی

 

     تو که عمرمی تو که زندگیمی     چرا رفتی هااان؟؟؟؟

 

میخوام بدونی که من واسه لبخندت دنیا رو بهاتیش میکشم داری

 

 واسم تبدیل میشی ب ی رویاای رویا که هرشب سرمو بخاطرش میزارم

 

روبالش و صبح بالش از اشکام خیسه..!!!!من هنوز همونم خوب من....................

 

+ نوشته شده در یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, ساعت 16:16 توسط ستایش


درد زندگی!!!!!!

اهای سیگاری

 

من تو را میفهمم...من کبودیچوب رفاقت

 

 رابرتن احساست میبینم...من هم عمق زخم خنجر 

 

نارفیق را بر پشتت دیدم..چنان کاری بود که عفونت

 

 ان زخم به قلبت زد...من بغض گرفته در گلویت را که

 

 با سکوتیبه بلندای یک فریاد قورت دادی راشنیدم...من تنها

 

 را میفهمم...از فریبو خیانت بریدی و همنشینیبازیر سیگاریت...

 

 را به ادمکهای نقابدارترجیح میدهی...اهای سیگاری من................

 

 ان رفیق بامرامت نیستم که بگویم نکش...میمیری...اگر به اندازهی یک...

 

 پک میتوانی ارامش راحس کنی...بکش  اهای سیگاری...

 

.سیگارت را بکش.....

 

                                                      

+ نوشته شده در جمعه 13 تير 1393برچسب:, ساعت 16:19 توسط ستایش


ناگفته ها

 

از چه بگویم...؟

 

از دردهای مشترکی که بر در و دیواشهر رخنه کرده است...؟؟

 

یا از پسرک شهربگوی که تختخوابش مالامالاز عطرهای..........

 

 زنانه است....؟یاازدخترک قصه که دیوانه وار عاشق همه کس..

 

 میشود؟؟؟ازمامورهای معذور بگویم یاازمعذورهای مزدور...؟...

 

ازشیخ شهر که ازروابط دونفر گناه میسازد و شبها با اشک شوق ناشی از ..

 

هفتادمین صیغه راه رابرای رسی به خدا هموار میسازد...؟؟یاازگرگ..........

 

 و میشی باطعم گراس ؟؟از بوسع با طعم رز لب یا ازغصه باطعم الکل؟   ازخانه..

 

بگویم...؟؟یاازمکان؟از0930بگویم یا از0939 عجیجمو عجقم یااز مشترک مورد نظر...

 

در حال مکالمه میباشد...؟از بغض مادر بگویم یا از درد پدر...؟؟؟.....

 

از غیرت برادر بگویم یا از عشوه هایخواهر ؟از بنیان خانواده...................

 

 بگویم یا از خانوادههای بی بنیاان؟؟از چه بگویمم...؟؟؟در این شهر.....

 

طاعون همه گیر شده بسوزانید که اینجا خفقان بیداد میکند...........

  

 ....خسته ام....

 

.

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:, ساعت 17:4 توسط ستایش


ماه عشق وعاشقی!!!!!!!!

 

هرچیزی اولش ی طعم دیگه داره اولین غروب رمضان 

 

اول زیبا چای شیرینو خرمااولین افطار

 

دعادلخوشم به نیت پاکودعای که لحظه اول برایم زمزمه

 

میکنی ماه مهمانی خداوندمبارک

 

+ نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, ساعت 18:31 توسط ستایش


تنهااااااااااااااااااااا

+ نوشته شده در یک شنبه 8 تير 1393برچسب:, ساعت 15:1 توسط ستایش